سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هواکمی سردوخشکه

بخاری میسوزه بانفت توی بشکه

چراغای کلاس یجوری بیتوانن

ولی باهمین امکانتم بچه هامیتوانن

روی نیمکتای بی جون چوبی

می گردیم لابه لای کتاباپای یه حرف خوبی

رشدمیکنیم ماچه سریع

تومدرسه بین دیوارای خاکستری

سرکوب شدن هر نو نیاز

کل سهم مانسل سومیاس

نقاشیای بدرنگ رودیوارو

شعارای کلیشه ای بیمارو

ناظم عبوس یه جاایستاده بایه چوپوغ

اخماتوهم یه آدم پیرانغ

اززیرعینک همروزیرچشم داشت

بچه هارومیزدبی هیچ مزدوچشم داشت

تق تق توی دستش یه خطکش بود

انگانه انگارخودش یه روزبچه بود

------------------

آروزمه قبل ازاینکه درختابیشترازاین درختا زرد شه

عیدبیادوهمه جاتوکوچه سبزشه

توحیاتیم همه توتوهم دشمن

داد میزدم مرگ برمن همروکشتم

به ما یاددادن کتاب دینی داره خیلی ارزش

واسش ذوق میکردیم حتی بیشتراززنگ ورزش

وهرسال عید غدیربه علی میگفتن این جایزت

واسه همین همکلاسی ارمنیم خودشومسلمون جامیزد

یه مدرسه با یه مدیردیوونه

که سعی داشت اعتقاداتشوبه مابخورونه

گرچه سخت بودهمه چیزخیلی

من ولی داشتم به کلاسم یه میلی

بجنگ تاتن نکنی لباس رنجو

نوشته شده بودروتخته سیاه کلاس پنجم

ولی اگه کسی نفهمه تعجب نداشت

کسی به سفیدی گچ تخته سیاه توجه نداشت

------------------------

ولی معلم یه چیزی داشت که منوغرق میکرد

یه حس خاص توچشماش برق میزد

زنگ خورده بچه ها برپا

امروزمیخوام بیدارشین شماهاازخواب

بچه ها امروزمیخوام ببینم درسشوکی بلده

میخوام ببینم چی درسته چی غلطه

امروز روز آزمون ذهن کی بسته کی بازبوده

شایدخوشتون بیادشایدم بدتون

درس امروزدرس کلاس اولتون

کی میتونه بگه الف مثله

بچه ها قطع کردن حرفشونصفه

هرکی میدید خودشو با خرد جواب میداد

آب آسمان آخرت امید آرزو آبادی نه

بچه هاالف همیشه مثل آزادیس

آزادی.....آزادی

-----------------------

مدرسه تموم شد بایه توشه ای ضمنن

حرف معلمم همیشه گوشه ی ذهنم

کاش توزندگی مایا نیست مشدیم

یاجای این همه درس درس آزادیو بیست میشدیم


  
خبر مایه
آمار وب سایت

بازدید امروز :13
بازدید دیروز :0
کل بازدید : 30178
کل یاداشته ها : 7


طراحی پوسته توسط تیم محمد امین اخیار